loading...
عشق بی پناه

سارا/کوثر بازدید : 12 پنجشنبه 23 خرداد 1392 نظرات (0)

توی خیابون شمارشو گرفتم. دختره بدی نیستم. مجبور بودم. شهرمون کوچیکه و بخاطراینکه کسی نفهمه دنبالمونه فقط گرفتم ک بره. بعدشم کارتش پرت شد ته کیف. شبش بدجور حوصلم سرمیرفت. داداشم هم خونه نبود و اجیم خاب. کسی نبود باهاش سرو کله بزنم. رفتم سر کیفم شمارشو دیدم. اصلا یادم نبود توکیفم گذاشتمش. ی خط اضافه آن کردمو اس دادم. با دخترداییم بازاربودم. وقتی گفت قصدش من بودم خیلی تعجب کردم. اخه اون روز با شلختگی رفته بودم بیرون. خلاصه حرف زدیم و ی مشت دروغ گفتم ک گوشی ندارمو سوخته وباید اف کنم ک بعدش خابیدیم. چند روزی خاموشی بهش اس میدادم. راستش اصلا قصد دوستی نداشتم. یعنی اهلش نبودم و واسم مهم نبود دوست پسر داشته باشم یا نه... ی مشکلی واسم پیش اومد ک دیگه اصلا یادم رفت خطو روشن کنمو ازش سراغی بگیرم. بعداز2ماه ک شد ابان ماه ب طور اتفاقی خط قدیمیمو ته کمد پیدا کردم.

 

مشتاقی بشنوی " ادامه مطلب " پایین رو بزن.

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 6
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 57